دارم شرح کتک خوردن عسل نویسنده وبلاگ همسر دوم رو می خونم. درسته که براش خیلی خیلی زیاد ناراحت می شم اما یک گوشه ای ذهنم از "از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو" غافل نمیشه. هرچند مقصر اول و آخر مرده است ولی بازم...نمی دونم شایدم تاثیر فرهنگ ایرانیه که بازم زن رو مقصر می بینم یا حداقل بی گناه نمی دونم.


می دونم پاردوکسه با این که خودم در این جایگاه بودم ولی واقعیتیه که قبلا هم نوشتم. مردی که مادر بچشو پیش من اون جوری به لجن می کشید بعد می خواست با من چکار کنه؟ کسی که احترام زنش، انتخاب خودش رو پیش من نگه نداشت چطور احترام منو میخواست نگه داره؟ ساده است نمی داشت! خدا بهتر می دونه ته تهش راضی به طلاقش نبودم اونم با یک بچه. بازم خدا بهتر می دونه بیشتر از بچه به خاطر خودم بود. می دونستم لایق نیست. می دونستم خانوادم اگر آسمون به زمین بیاد راضی نمی شن. می دونستم پای ازدواج بیاد وسط خودمم پام سست میشه. برای همینم همیشه بهش نصیحت می کردم چطوری رفتار کنه که با زنش رابطه اش بهتر بشه. حالا یا رابطه اونا خوب بود و هر چی اون می گفت خالی بندی بود برای خر کردن من یا اگر بد بود مثل شوهر عسل همه اش تقصیر زنش نبود. تقصیر خودشم بود.


از خدا برای همه امون آرامش می خوام همین.

نظرات 1 + ارسال نظر
عسل خانومی یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 04:19 ب.ظ http://hamsar2.persianblog.ir/

ای بابا تو منو میشناسی من تورو تازه یافتم.... به به...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد