وقتایی هست مثل الان غرقم تو کار. اون قدر کار ریخته رو سرم که غذا خوردنم فراموش می کنم اما دیدن یک چیز ساده باعث میشه دوباره یاد اون عوضی بیفتم. خونم به جوش بیاد. تو ذهنم پر بشه از فحشایی که لایقشه از ته دل نفرینش کنم اون کثافت رو...و این بشه که نصفه شبی مثل الان خوابم نبره.

خدایا کی فراموشش می کنم؟ کی؟ کی میشه که هیچی منو یاد اون نندازه؟ کی میشه قیافه کریهش از ذهنم محو بشه؟ خدایا چرا این قدر پر نفرت شدم من؟

نظرات 7 + ارسال نظر
بهمندخت چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:45 ق.ظ

آرشیوتو خوندم و واقعا خوندنش سخت بود
عزیزم امیدوارم این وبلاگ درمانی کمکت کنه که رها بشی از اون همه رنج و خاطره ی بد،‌دعا میکنم هر روزت فقط شادی باشه و آرامش

من به وبلاگ درمانی واقعا اعتقاد دارم و خودم هم از این روش زیاد استفاده کردم.

نازنین چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:52 ق.ظ http://myprivatelife.blogsky.com

نمیدونم چی بگم زرین جان...چون حق داری اینطور پر از نفرت باشی...چیزی که برات اتفاق افتاده به این راحتیها قابل فراموش کردن نیست...
امیدوارم به زودی آرامش به زندگیت برگرده و بتونی فراموشش کنی...خدا کنه کسی سر راهت قرار بگیره که مرهم زخمهات بشه و کمکت کنه برای فراموشی راحت تر...

قربون تو دختر خوشگل برم من...عزیزم خیلی پرم از نفرت...

helen پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1391 ساعت 12:23 ق.ظ

az ye jahat khobe ke azash motenaferi,injori rahattar faramoshesh mikoni.kashki manam motenafer besham.

فرناز شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 05:34 ب.ظ

عزیزم هیچوقت نمیتونی فراموشش کنی منم یک دوست پسر متاهل داشتم که متاسفانه با چرب زبونی با من بارها و بارها سکس کرد و بعد دروغهاش برام رو شد .الان 15 سال گذشته و من متاهلم و دوتا بچه دارم و کانادا زندگی میکنم اما هنوز اون سوزش جگر را از این سوئ استفاده ای که ازم شده دارم انگار که مورد تجاور واقع شده باشم.عزیزدلم ما زخم خورده ایم و هیچوقت هیچوقت حتی در شاد ترین لحظات باز یک غم سوزشی تو دلمون هست همین الان اگه میتونستم با گریه مینوشتم چون بچه هام هستن بغضم را قورت میدم خدا ازشون نگذره از امثال این کثافتهایی که ما را به لجن کشیدند

سحرناز دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 10:55 ب.ظ http://sara1985.blogsky.com

Z عزیزم. خوبه لااقل تو ازش متنفر شدی...
ولی من نه...
بیا وبلاگم و نظرتو بگو... ممنون میشم...

نازنین سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 10:42 ب.ظ http://myprivatelife.blogsky.com

کجایی زرین جان،نیستی!
یه خبری از خودت بده

مشغول اتمام پروژه گلم!

ازاده پنج‌شنبه 18 خرداد 1391 ساعت 10:26 ب.ظ

هیچوقت فراموشش نمیکنی
منم مدتها تنها سوالم این بود که پس کی فراموشش میکنم؟ پس کی؟ چرا فراموش نمیشه؟
بعد یه چیزی به نهیب زد که آخه دختر حسابی مگه تو فلان دوستتو که مدتها هست ازش بیخبری رو فراموش کردی؟
مگه اون یکی دوست دوران بچگیتو فراموش کردی؟
اصلا مگه میشه یه آدمی که یه مدت طولانی تو زندگیت بوده و تاثیرات زیادی تو شکل گیری شخصیتت داشته رو فراموش کنی؟!
نه!
پس بهتره با یادش کنار بیای. هرچی بیشتر سعی کنی باهاش بجنگی و به زور فراموشش کنی بدتر میشه.
باید یاد بگیری که کنار بیا همین و بس
(البته طرف من متاهل نبوده. اما تعهد بوده)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد