وقتی احساست تند و هیجانی آدم فروکش می کنه میشه به گذشته برگشت و منطقی نگاه کرد کجاها اشتباه کردیم...وقتی من به گذشته رابطه مون نگاه می کنم می بینم اولین علامت خطری که بود و تشخیص ندادم این بود که اون همیشه از زنش شکایت می کرد. می دونم خیلی گفته شده این برای بلا نسبت خر کردن آدمه ولی من مطئنم همش این طور نبود.درسته نزدیک شدن ما از همین درد دلها شروع شد که اون از زنش راضی نبود و من از بی اف ام اما چرا وقتی این صحبتها ادامه دار شد من تشخیص ندادم که این رابطه برای اون "من و اون" نیست بلکه جایی که از زنش و اختلافاتشون درددل کنه؟جایی که خستگی ها و سرخوردگی هاشو آزادانه بیان کنه و کسی باشه که گوش کنه؟

وقتی به الگوی شروع و ادامه رابطمون نگاه می کنم دقیقا این خط رو می بینم که من فقط اولاش از دوست +سرم شکوه می کردم ولی خیلی زود دل باختم و دیگه همه چی برام شد اون. بلافاصله اون رابطه با دوستمو تموم کردم و فقط و فقط رو اشکان تمرکز کردم. دیگه دوستم برام تموم شده بود و همه چی حالا اشکان بود.....ولی سیر ادامه این رابطه برای اشکان اینجور نبود...در مورد زنش شروع شد و در مورد اون ادامه پیدا کرد.با این که همیشه با لحن تحقیرآمیزی درموردش حرف می زد ولی بلاخره همیشه در موردش حرف می زد...باید زودتر می فهمیدم. اگر شمام در رابطه ای هستین که طرف دائم در مورد یکی دیگه (مطمئنم که هیچکس حماقت منو نمی کنه که اون یکی دیگه زن رسمی طرف باشه) ولی حتی اگر اون یکی دیگه دوست دختر سابق عشق قدیمی یا هرچیه بدونید این رابطه برای اینکه طرف درددلاشو جایی بگه. با شما راحت هست ولی عاشق؟ هرگز!

نظرات 7 + ارسال نظر
گیتا دوشنبه 19 اسفند 1392 ساعت 09:29 ب.ظ

مهدی دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام
اگر دوست داشتید خاطرات من را بخوانید به ادرس زیر مراجعه کنید .
http://dastan-zendegi.persianblog.ir/

ورورو بانو سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 01:37 ب.ظ http://ververoo.blogsky.com

درست میگی
کلا تو هر رابطه ای باید دقت کرد طرف ادم رو واسه چی میخواد حتی تو رابطه 2 تا هم جنس اگر ادم این مرز رو دقیق بدونه اونوقت رویه هیچ سرمایه گذاری نمی کنه امیدوارم تجربیات الانت چراغ راه ایندت باشه

دقیقا همینه که میگی. تجربه ای شد برای همه عمر.

ارزو سه‌شنبه 31 تیر 1393 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام.خیلی بهت تبریک میگم که اینقدر اراده داشتی که خودتو از این رابطه ناسالم بیرون بکشی و خودتو درگیر مسائل بسیار بدتر که میتوانست برات بیفتد نکردی .من همسر اول هستم .هیچ مشکلی با همسرم نداشتم و چون همسرم از نظر شغلی با زن های مطلقه سر کار داشت بالاخره هم یه زن مطلقه با یک بچه از ازدواج قبلی رو باهاش ازدواج موقت کرد وواقعا ما تو خونه هیچ مشکلی با هم نداشتیم جز همین مسایل روزمره ای که هر زوجی با هاش درگیربودند .بعد از کلی درگیری که باهم داشتیم همسرم باهاش ازدواج کرد و من هم قبول دارم که اولش اون زن رو گول زده بود و مدام از من شکایت میکند و حالا که بعد از سه سال از رابطمون که گذشته زنه متوجه واقعیتها شده و کاملا متوجه شده که همسرم بهش دروغ میگفت و اون اصلا قصد رها کردن زندگیش نداره ولی اون زنه متاسفانه به خاطر اینکه از همسرم بچه دار شده ولاین ازدواج رو علنی کرده و این ازدواج دومش هست واقعا تمام پلهای پشت سرش رو خراب کرده
و راه بازگشتی هم نداره .

چقدر ناراحت کننده بیشتر برای شما چون همسرتون و اون خانم دانسته این بازی رو شروع کردند و شما رو هم درگیر کردند.

ارزو سه‌شنبه 31 تیر 1393 ساعت 10:06 ق.ظ

ببینید شاید شما هم منو به دیده تحقیر نگاه کنید که چرا من بعد از اینکه متوجه رابطه همسرم شدم از رابطه خودم رو بیرون نکشید م .من از همسرم یه بچه داشتم و باید برای اخاطر اون مبارزه میکردم .دیدن بچه ام هر لحظه به من انرژی میدان وواقعا در اون شرایط وحشتناک که تصورش برای هر زنی زجر آور هست تنها نقطه امیدم بود .و از طرفی هم با همین مطالعات اینترنتی و همچنین کتابهای روانشناسی متوجه شدم که اولا در این روابط موازی اگر همسر اول صبور داشته باشه واقعا مسائل با گذشت زمان همه حل میشه واین رو هم به چشمم دیدم که شوهرم هر روز به ما نزدیکتر و از اون دورتر میشه الان اون زن به هیچ وجه در شرایط روحی خوبی نیست در حالیکه من بحران رو پشت سر گذاشتم و خدارو شکر در آرامش نسبی هستم .این رو نگفتم که بگید چقدر من بدجنس هستم و از ناراحتی اون زن خوشحالم .نه من به جان بچه هام بعضی مواقع به اون حتی حس ترحم دارم ولی میخواهم بگم که در روابط مثلثی اگر واقعا زندگی اول مشکلی نداشته باشه بعد از گذشت زمان مرد کاملا متوجه رفتار اشتباهش میشه و آنوقت تنها زن دوم بازنده اصلی میدان هست .از این جهت فقط خواستم به شما تبریک بگم که با فراست خاصی که داشته آید تونستید این رابطه رو قبل از اینکه به شما ضربه های جدی ترین وارد کنه تمومش کنید و در واقعه این راه نرفته رو از ابتدا دیدید که به بیراهه است .

نه اصلا تحقیر نمی کنم آفرین هم می گم. اون زندگی حق شماست.اون خانم هم حالش ممکنه بد باشه ولی اگر خدای ناکرده جای شما رو گرفته بود حالش خیلی بدتر می بود.
در مورد خودمم صادقانه باید بگم که از ابتدا دیدم که بیراهه است ولی متاسفانه ادامه دادم خدا رو شکر می کنم که اختلافات بین من اون بالا گرفت تا بلاخره تونستم خودمو بیرون بکشم. اگر زنش شده بودم بدبخت شده بودم.

فرشته سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام ....من بیشتر حرفهای شما را خوندم...راستش من دقیقا شما را درک میکنم...امروزه مردم خیلی دچارمشکلات و درد سر هستند.واز زندگیشون هم راضی نیستن.ولی جرات طلاق گرفتن را هم ندارن...از لحاظ غریزه جنسی هم به هم نیاز دارن.پس با هم زندگی میکنن.بچه دار میشن.ولی هیچ لذت ...ارامش.و...مهرو محبتی در زندگیشون نیست...فقط به خاطر عابرو و بچه هاشون دارن کنار هم زندگی میکنن.ولی هم اقا دوست دختر یا یک معشوقه داره...هم خانم با یه مرد دیگه رابطه داره...خلاصه بعضی وقتها خودشون هم دچار سردرگمی میشن...چون نمیدونن چیکار کنن...اون اقا هم خودش با خودش مشکل داشته و فقط دو تا گوش شنوا میخواسته...که خوشحالم.شما بلاخره این مطلب را فهمیدید...۳۱ ۰۰

دقیقا گوش مفت میخواست

ناتاشا جمعه 29 اردیبهشت 1396 ساعت 09:44 ب.ظ

زرین جان منم درگیر رابطه با یک دکتر فوق تخصص گوارش هستم که زن داره و دیوانه وار عاشقشم و خودمم پزشک هستم نمیدونم باید چه کنم صبح با گریه بیدار شدن شب زجه زدن برای خواستنش و.....توروخدا باهام حرف بزن بگو چی کار کنم بگو میگذره ایا خوب میشم ایا فراموشش میکنم؟ شب روز هر لحظه چشمهاش توی ذهنمه دوستش دارم با سلول سلول وجودم دوستش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد