خب حتما همتون جریان اعدام زورگیرها رو شنیدین. امروز سرکار بین مخالفان و موافقان اعدام بحث بود و بیشتر صحبتای مخالفین حول دلیل رواج سرقت و فمه کشی بود تا خود عمل. چه می دونم از بیکاری گرفته تا مریضی مادر و داشتن ناپدری و غیره....این بحث منو یاد مجرمینی انداخت که جرم می کنند ولی مجازات که هیچ جایزه می گیرند و مظلوم بدبخت تو درد می سوزه ولی خودشو با حرفای شعاری سرگرم می کنه...


مجرمینی که زندگی شما رو خراب می کنند. مجرمینی که دروغ می گن. به زنشون. به دوستشون به خودشون و به همه.

کسی که احترام زنشو احترام کسی که روزی انتخاب خودش بوده رو نگه نمی داره و بهش بی وفایی می کنه. پشت سرش هزاران حرف بد می زنه. احساس و وقت و عشقی رو که باید صرف اون کنه میاد پیش زن دیگه خرج می کنه تا همون حسی رو به دست بیاره که زنش همین الانم بهش داره!


کسی که احترام عشق رو نگه نمی داره. همه جوره به دوستش دروغ می گه تا پیش خودش احساس خوبی داشته که هنوز با داشتن زن و بچه می تونه عشق و هیجان داشته. هنوزم یکی دوستش داره.


و ما زنها نه تنها این عوضی ها رو مجازات نمی کنیم بهشون جایزه هم می دیم. تا زنی میگه شوهرش خیانت کرده جواب می شنوه به خودت برس بهش محبت کن میدونو خالی نکن! تا دختری می بینه طرف متاهلش با هزار دروغ اومده حلو به جای تو دهنی بهش سعی می کنه با انواع و اقسام محبتها به خودش وابسته ترش کنه و همیشه خودشو گول می زنه که حرفای اون در مورد زنش راسته.


 و این وسط به جای این که مستر چاخان رو مجازات کنیم افتادیم به جون هم و فحاشی که آره شوهر منو تو دزدیدی یا نه عشقمو تو بدبخت کردی تا الان! و اون احمق هم این وسط خوشحال که این همه سرش دعواست. سر یک موجود بی ارزش!


پ.ن. هنوز برای انتشار کامنتها تردید دارم.