وقتی احساست تند و هیجانی آدم فروکش می کنه میشه به گذشته برگشت و منطقی نگاه کرد کجاها اشتباه کردیم...وقتی من به گذشته رابطه مون نگاه می کنم می بینم اولین علامت خطری که بود و تشخیص ندادم این بود که اون همیشه از زنش شکایت می کرد. می دونم خیلی گفته شده این برای بلا نسبت خر کردن آدمه ولی من مطئنم همش این طور نبود.درسته نزدیک شدن ما از همین درد دلها شروع شد که اون از زنش راضی نبود و من از بی اف ام اما چرا وقتی این صحبتها ادامه دار شد من تشخیص ندادم که این رابطه برای اون "من و اون" نیست بلکه جایی که از زنش و اختلافاتشون درددل کنه؟جایی که خستگی ها و سرخوردگی هاشو آزادانه بیان کنه و کسی باشه که گوش کنه؟

وقتی به الگوی شروع و ادامه رابطمون نگاه می کنم دقیقا این خط رو می بینم که من فقط اولاش از دوست +سرم شکوه می کردم ولی خیلی زود دل باختم و دیگه همه چی برام شد اون. بلافاصله اون رابطه با دوستمو تموم کردم و فقط و فقط رو اشکان تمرکز کردم. دیگه دوستم برام تموم شده بود و همه چی حالا اشکان بود.....ولی سیر ادامه این رابطه برای اشکان اینجور نبود...در مورد زنش شروع شد و در مورد اون ادامه پیدا کرد.با این که همیشه با لحن تحقیرآمیزی درموردش حرف می زد ولی بلاخره همیشه در موردش حرف می زد...باید زودتر می فهمیدم. اگر شمام در رابطه ای هستین که طرف دائم در مورد یکی دیگه (مطمئنم که هیچکس حماقت منو نمی کنه که اون یکی دیگه زن رسمی طرف باشه) ولی حتی اگر اون یکی دیگه دوست دختر سابق عشق قدیمی یا هرچیه بدونید این رابطه برای اینکه طرف درددلاشو جایی بگه. با شما راحت هست ولی عاشق؟ هرگز!