وقتایی هست مثل الان غرقم تو کار. اون قدر کار ریخته رو سرم که غذا خوردنم فراموش می کنم اما دیدن یک چیز ساده باعث میشه دوباره یاد اون عوضی بیفتم. خونم به جوش بیاد. تو ذهنم پر بشه از فحشایی که لایقشه از ته دل نفرینش کنم اون کثافت رو...و این بشه که نصفه شبی مثل الان خوابم نبره.

خدایا کی فراموشش می کنم؟ کی؟ کی میشه که هیچی منو یاد اون نندازه؟ کی میشه قیافه کریهش از ذهنم محو بشه؟ خدایا چرا این قدر پر نفرت شدم من؟